جدول جو
جدول جو

معنی پهناور کردن - جستجوی لغت در جدول جو

پهناور کردن(وَ هََ)
اعراض. (منتهی الارب). پهناور گردانیدن
لغت نامه دهخدا
پهناور کردن
فراخ کردن وسیع ساختن، عریض کردن اعراض
تصویری از پهناور کردن
تصویر پهناور کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ هََ)
مسطح کردن. هموار کردن، مجازاً زیر و زبر کردن، دگرگون کردن. قلع و قمع کردن:
زمین آنکه بالاست پهنا کنم
بدان دشت بی آب دریا کنم.
فردوسی.
- پهنا کردن از بالای چیزی یا کسی، جدا کردن به قطعات آن را در طول:
زمین را ز خون رنگ دیبا کنم
ز بالای بدخواه پهنا کنم.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پهناور شدن
تصویر پهناور شدن
فراخ شدن وسیع گردیدن، عریض شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بالای چیزی یا کسی را پهنا کردن، مسطح کردن هموار کردن، زیر و زبر کردن دگرگونی ساختن قلع و قمع کردن: زمین آنکه بالاست پهنا کنم بدان دشت بی آب دریا کنم. (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار